نقد تند و صریح محمد عطریانفر علیه خاتمی و موسویخوئینیها و روحانی / کمکاری رهبران اصلاحات
تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۹۹۶۲۴
رهبران اصلاحات هیچگاه فکر نکردند در شرایطی که جامعه در حال ادبار است و به سیاسیون پشت کرده با چه برنامهای باید علاقهمندان و طرفداران خود را نگه داشته باشند. رهبران اصلاحات متاسفانه متوجه نشدند دستاوردهای گذشته چقدر ارزشمند و مهم بوده و برایش چه بسیار زحمت کشیده شده است. کسی ارزش کار سیاسی خود را میداند که پختهخواری نکرده باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آیت وکیلیان؛ گروه سیاسی
«محمد عطریانفر»، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران در یک گفتوگوی صمیمانه برای اولین بار رهبران جریان اصلاحات را مورد انتقاد قرار داده و آنها را به کمکاری متهم کرده و تاکید کرده که آنها نتوانستند یا نخواستند، نقش تاریخی خود را ایفا کنند به همین دلیل نیز بدنه جریان اصلاحات سرخورده و دچار ریزش شد. او گ معتقد است که کنشگران اصلی جبهه اصلاحات واقعاً کمکاری کردند و رهبران اصلاحات حاضر به دادن هزینه در مقیاس مطالبات مورد انتظار و در تراز روند اصلاحات نبودند و از طرفی دستاوردها و میراث گذشته خود را نادیده گرفتند و ملتفت نبودند که برای تکوین آن در عرصه عمومی باید زحمات مضاعفی متقبل میشدند. با عطریانفر به آسیبشناسی جریان اصلاحات و آینده سیاسی این جریان پرداختهایم. این گفتوگو را میخوانید:
چه تفسیری از وضعیت کنونی اصلاحطلبان دارید و راه رفته این جریان تحولخواه را در طول این سالها چگونه ارزیابی میکنید؟
سیاستورزی در جامعه امری انتزاعی نیست. فعالیت و کنشگری در عرصه مشاع، تدبیر و تمشیت امور ملت است در برابر چشم، تدبیر و کنش مستمر رقیب. مشاع به این معناست که شما در حوزه فعالیت سیاسی خود لاجرم با جریانات مختلفی مواجه هستید. اولین نکته اینکه، کنشگر سیاسی با چه ترکیبی از نیروهای همفکر میتواند در اقدام مشترک به سمت منافع سیاسی مورد انتظار گام بردارد. نکته دوم اینکه، رقبا در عرصه فعالیتهای سیاسی خود با هم مرزبندی دارند. شما گفتمانی را که مطرح میکنید باید تفاوتهایی با گفتمان رقیب داشته باشد و نگاه مدیریتی شما را از دیگری متمایز کند. نکته سوم اینکه در عرصه فعالیت مشترک برای بدنهای به صحنه میآیید که تودههای عظیم مردماند و الزاماً باید مشروعیت و مقبولیت خود را از آنها بگیرید و اراده شما در مقام تامین منافع، مطالبات و خواستههای آنها باشد و اینکه چقدر قادر هستید با جامعه ارتباط منطقی برقرار کنید. نکته چهارم اینکه نهادهای مسئول مرجع و ناظر که به حاکمیت وابستهاند، حیطه تکالیف، اختیارات و حوزه پاسخگویی و میدان آزادی را تعیین میکنند. رابطه آنها با شما چگونه رقم خواهد خورد. اینها محدودیتها و قیدوبندهایی است که منشأ تکلیف و اختیار است. از این حیث نمیتوان در عالم خیال تجرد و تعلیق در امر سیاستورزی، استراتژی روشنی را تعریف کرد. سیاست، اقدام مصلحتاندیش در عرصه ممکنات و واقعیتهاست و اگر قرار باشد از این موقف به عنوان عضوی از جبهه اصلاحات وارد شد، روی تکتک عناوین چهارگانه باید سخن گفته شود و واجد پیام باشیم.
محور نخست، از چهار محوری که در راستای سیاستورزی و کنش سیاسی یک فعال سیاسی تبیین کردید، اشاره کردید که یک کنشگر سیاسی با چه ترکیبی از نیروهای همفکر خود میتواند در یک اقدام مشترک، گام هایی را به سمت منافع سیاسی مورد انتظار بردارد؟
در شرایط موجود، جبهه اصلاحات به لحاظ اقتدار تشکیلاتی و ساختار سازمانی دچار ابهام، بیاعتمادی و انفعال است و آن نشاط، دلبستگی و صمیمیتی که از سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۴ برقرار بود را ندارد. حسوحالی هم، اکنون در جبهه داخلی (اصلاحات) احساس نمیشود. البته بر هر کدام از دغدغهها و گرفتاریها دلایلی بار میشود.
سه دهه پیش - حدفاصل سالهای بعد از جنگ تا سال ۸۴ - نظریه اصلاحطلبی بر مدار «توسعه سیاسی»، اصلاحطلبی بر پایه «توسعه اقتصادی» و اصلاحطلبی مبتنی بر «توسعه ملی و سازندگی» استوار بود و کمترین پیام به جامعه، صدها هزار نفر مخاطب مستقیم پیدا میکرد و با شوقوذوق میآمدند و گفتوگوها برقرار میشد. تبادل آرا هم میتوانست انتقادی باشد. نفس این مشارکت، حضور و همدلی امیدبخش جزو آرزوهایی بود که محقق شد. اما امروز حتی به پیامهای درونسازمانی هم لبیکی گفته نمیشود، در شرایطی که اصلاحات باید از انسجام تشکیلاتی نیرومندی برخوردار باشد، وقتی دعوتی به عمل میآید، اندک افرادی هستند که پاسخ مثبت میدهند. حتی آنهایی هم که میآیند حضورشان منفعلانه و فاقد روح امیدواری است. از باب برخی ملاحظات و معذوریتهاست که دور هم جمع میشوند. از لحاظ سازوکارهای درون تشکیلاتی و برنامهریزی اصلاحی دچار آسیب هستیم. واقعیت این است که بخش عمدهای از این نگرانیها ناشی از سختگیری حکومت در حق اصلاحطلبان است اما بخش نیرومندی از آسیب برمیگردد به اینکه رهبران اصلاحات به امر «سیاستورزی» به عنوان یک امر ذاتی زندگی اجتماعی مبادرت نمیکنند و در حاشیه ماندهاند و هیچگاه فکر نکردند در شرایطی که جامعه در حال ادبار است و به سیاسیون پشت کرده با چه برنامهای باید علاقهمندان و طرفداران خود را نگه داشت.
یعنی رهبران اصلاحات کمکاری کردند؟ و این کمکاری را به چه دورهای محدود و معطوف میکنید؟
بله. از روزگاری که پیروزی به آنها پشت کرد. رهبران اصلاحات متاسفانه نفهمیدند دستاوردهای گذشته چقدر ارزشمند و مهم بوده و برایش چه بسیار زحمت کشیده شده است. کسی ارزش کار سیاسی خود را میداند که پختهخواری نکرده باشد و به پای هر دستاوردی زحمات خود را بتواند ترسیم کند و بگوید که برای این دستاوردها به چه میزان هزینه داده است. عموم دوستان در حوزه اصلاحات سوار اسب پیروز بودهاند. جامعه در قبال مطالبهای که داشت بسیاری از ما بر موج آن مطالبه سوار شدیم در حالی که برای آفرینش مطالبه ملی و پاسخگویی بدان مسئولیت آنچنانی ایفا نکردیم.
گفتید که برای آفرینش این موج زحمتها کشیده شده است، خاطرم هست که سال ۹۶ در جریان انتخابات مجلس و شورای شهر اصلاحطلبان استراتژی خود را فتح کرسیهای بهارستان دانستند و با تاکتیک «یارگیری از رقیب» توانستند اکثریت مجلس و شورای شهر تهران را به دست بیاورند اما همان یارانی که با شناسنامه و اعتبار سیاسی اصلاحات وارد پارلمان شدند نه تنها این لطف سیاسی را نادیده گرفتند بلکه از دادن عنوان اصلاحطلبی به خود اکراه داشتند و بعدها و در بسیاری موارد زیر میز زدند و در موضعگیریهای خود نتوانستند فراتر از اصولی عمل کنند که اساسا به آن تعلق و عاطفه سیاسی - اصولگرایانه - داشتند. از آن دوران به بعد تا به امروز تبعات ناشی از این خطای استراتژیک همچنان به قوت خود باقی است؛ چرا برای رهبران اصلاحات فهم سیاسی سخت بود؟
بله میتوان انگشت اشارتی به سوی برخی کلونیها و میراثخوارانی که قدر ناسپاسی کردند، دراز کرد. اما واقعیت این است که برای یک کار ماندگار سیاسی نباید عرصه را خالی کرد و دچار انفعال شد. باید استراتژی داشت. این باور را نداشته نباشیم که گوشهای نشسته و مترصد پیروزی تا بر موج آن سوار شویم. سال ۸۴ خدمت حضرت آقای خاتمی تاکید شد که امروز تکلیف شما نسبت به دورانی که در قدرت بودید، بیشتر است و به خاطر پرچمداری اصلاحات در این مقطع تاریخی از شما توقعاتی میرود. اگر امروز از ناحیه نیروهای داخلی مورد اهتمام و احترام هستید، کمر همت را ببندید و پرچمداری اصلاحات را مجدانه به رسمیت بشناسید و در رفت و شد با نیروهای رقیب و حاکمیت به سمت دستاوردهای بیشتر گام بردارید. از آن تاریخ تا به امروز ظرف دو دهه واقعیت این است که اقدام درخور و شایستهای انجام نشده که با همبستگی و تقویت روزآمد، نیروهای درون اصلاحات را به نقطه امیدبخشی برسانیم و روزبهروز در اثر بیتدبیری دچار ریزش شدیم و این انفعال، بدنه اصلاحات را به خود گرفتار کرده است.
مرزبندی سیاسی و تمایز در رویکرد، مشی و سیاستورزی هم در اعتقادات و هم در دستاوردها حاصل نزاع و چالش با رقیب است که جریانی متمایز با گفتمانی متفاوت در تقابل با رقیب را به معرض نمایش میگذارد، امری که در کارزار انتخاباتی ۹۸ عکس آن اتفاق افتاد و جریان اصلاحات دست به یک خلط گفتمانی زد و سطح منازعه اصلاحطلبانه - اصولگرایانه را به ملغمهای از این دو تقلیل و تنزل داد. این نوع کنش سیاسی را میتوان ماحصل ناپختگی در فعالیت حزبی و شتابزدگی در آرایش سیاسی درون تشکیلاتی قلمداد کرد. چرا بعد از سالها تجربه سیاسی و رویارویی با موانع مستحکمی از جنس موانعی که اقتدارگرایان پیش پای اصلاحطلبان قرار میدادند تا این اندازه عام عمل کردند؟
محور دوم، سخن من از همدلی گروههای همسو است. حاکمیت سیاسی ایران متاسفانه مقوله تحزب، فعالیت سیاسی و دستبهدست شدن قدرت را بر بستر فلسفه تحزب به رسمیت نشناخته است. به صورت طنزآمیز و تنازل یافته ظاهری از حزب داریم اما هویت محتوا و مسمای حزب را نداریم. چون این وضعیت است، احزاب متکثری هم پیدا میشود. پیام تنوع حزب دلالت بر تفاوت در رویکردها دارد در واقع گفتمان حزب الف با حزب ب باید متفاوت باشد. الان بالغ بر ۸۰ حزب اصلاحطلب و اصولگرا داریم. آیا ۸۰ نوع گفتمان برای اداره کشور داریم؟ قطعاً این طور نیست. بر اساس تجارب جهانی و زبان مشترکی که در امر سیاستورزی هست معمولاً دو یا سه تجربه اجرایی و نظریه
گفتمانی به شما ارائه میشود به این معنا که گروهی در حوزه نظام اقتصادی مثلاً «بازار آزاد» اینگونه فکر میکنند و تبعات آن را هم به عهده میگیرند و دیگرانی هم به نظریه عدالت و رویکرد سوسیالیسم پایبند هستند و آثار و عوارض آن را هم میپذیرند. حزب سوم هم در معادلات قدرت معمولاً اهرم تعادل است که در مواجهه سیاسی بین دو رقیب به سمتی هدایت میشود که وضع دیگری را نسبت به رقیب تقویت کند. در ایران امروز بیشتر از در گفتمان وجود ندارد اما برای این در گفتمان بالغ بر ۸۰ حزب و گروه داریم که ۳۰-۴۰ تا اصلاحطلب و بقیه هم در اردوگاه اصولگرایی هستند. متاسفانه ایجاد توافق بر پایه نظریات کلی بین این احزاب متکثر و کموزن بسیار سخت است. اگرچه یک حزب کموزن تاثیرات اثباتیاش بزرگ نیست و در مقام اثبات «اندک» است اما در مقام تخریب چه بسا بزرگ است. فیالمثل میتواند وحدت جمع را بر هم بزند. از این حیث دچار گرفتاری هستیم. تکثر احزاب نه تنها مایه قوام و قدرت نبوده بلکه مایه ضعف و رکود است.
بدون تردید، نمیتوان از فرصتها و زمانهای طلایی از دسترفتهای که توأم با اتفاقات و رویدادهای اساسی و سرنوشتساز بوده به سادگی عبور کرد. یکی از فرصتهای طلایی، پیوند عمیق بدنه اصلاحطلبان با تودهها و اقشار متکثر جامعه ایرانی در عرصه عمومی و دیگر لایهها و سطوح جامعه بود که اگر مدعی باشیم جزو طلاییترین ادوار سیاسی تاریخ معاصر ایران بوده، سخنی به گزافه نگفتهایم. نیروهای سیاسی که روزگاری اشارات، مفاهیم تعابیر، شعائر، کلمات، لغات و ادبیات آنها برای مردم الگو و زبان سیاست زمان بود، دیوار این کاخ بلند «اعتماد / عشق» به یکباره فرو ریخت و به خرابه - ویرانه «انتقاد / نفرت» تبدیل شد. قدر ندانستن این میراث سیاسی ماندگار و مانا که محتوی آن از پیکر پر درد «آزادیخواهی» از «مشروطه» تا «دوم خرداد» به زهر لحظههای تلخ تاریخ ایران آلوده بوده، خود فاجعه و خود تراژدی عصر ماست؛ قهر «مردم» با «اصلاحطلبان» بعد از حزب توده که رویکرد سازمانی - تشکیلات بینظیری در تاریخ مدرن ایران داشت و ابتکار و خلاقیت شگفت در جذب هوادارانش که سطوح متکثری از جامعه را در بر میگرفت، تشکیلاتیترین جریان سیاسی متاخر ایران بوده که میتوان مصداق «بر باد رفته» در معنای متعارف آن در حوزه سیاست به یک «الگو - عبرت» تاریخی تبدیل کرد و اگر موزهای از آن ساخته شود، برخی رهبران اصلاحطلب و مروجان تئوری قهر مردم با جریان ریشهدار اصلاحات اولین کسانی خواهند بود که به تماشای آن دعوت میشوند
تا چه اندازه سرمایه قهر مردم با اصلاحطلبان را مصداق مصیبت تاریخی میدانید؟
سخن از آسییبشناسی رابطه سخن گویان اندیشههای سیاسی با مردم و جامعه است که در برابر مخاطبان - مردم - چقدر بر سر پیمانها استوارند و تا کجا این زبان گفتمان نزد مردم به رسمیت شناخته شده و تا کجا با اولین دعوت، جامعه به آن لبیک خواهد گفت؟ دو دهه پیش با کمترین فرمان، پیام یا درخواست از ناحیه رهبران سیاسی، اقشار زیادی همراهی نشان میدادند اما به دلیل آن کمکاری، امروز دره عمیقی بین جامعه مخاطب و چهرههای شاخص اصلاحات به وجود آمده و بازسازی این آسیب کار سختی است. تا وقتی این جریان نتواند به درخواستهای جبهه لبیک بگوید، چگونه میتواند برنامه استراتژیک و بلندمدت عرضه کند. در مقطعی با یک «تکرار میکنم» قدرت رقیب که متکی بر حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم حاکمیت بود آنچنان رو در رو قرار گرفت که تمامی ارکان قوام یافتهاش در هم شکسته شد. اما در مقطع دیگری فیالمثل در انتخابات پیشین در بحث شوراها بهرغم این که دعوت صریحی صورت گرفت ولی جامعه اجابت نکرد و با ۳۵ هزار رای به قعر جدول تنزل پیدا کردیم.
نقص اینجاست که در ترسیم و تدوین نقشه راه دچار خطا میشوند.
مردم عملکننده خوبی هستند؛ تودهها را چسب انسجام و میان لایهای به هم ترکیب میدهد و به شبکه تبدیل میکند. شبکهسازی مردم از مقومات اندیشه حزبی است و احزاب این نقش را در میان مردم باید داشته باشند. مردم خارج از شبکه صدایشان منفرد است و بهرغم اینکه متکثراند؛ لکن در کوتاهمدت پیام از بین میرود. همبستگیها خیلی مهم است؛ آن نظریه معروف تاریخی در کتابهای دبستانی که پدری به فرزندش گفت، چوبی را بیاور و بشکن و شکست. دومین بار دو تا چوب در دست گرفت و به سختی شکست و وقتی شد سه و چهار، قدرت شکستن چوبها را کسی نداشت. وقتی این نقش از دوش احزاب برداشته میشود، حال به هر دلیل از جمله انفعال یا فشار حاکمیت، رابطه پایدار با مردم از دست میرود، مردم توپ در اختیار دارند ولی به گل تبدیل نمیشود و در هوا میچرخد و از این دست به آن دست داده میشود و نتیجهای در بر ندارد. متاسفانه امروز رابطه جبهه اصلاحات و دیگر گروههای سیاسی با مردم گسسته شده است. مردم اعتماد و ارتباط تاریخی خود را با نهادهای واسط از دست دادهاند و بازسازی این بیاعتمادی بسی سخت است.
فکر میکنید برای ترمیم و بازسازی این بیاعتمادی باید با زبان تودهها حرف بزنیم؟
نه الزاماً. تودهها مطالباتشان را بدون وزن و اعتبار عرضه میکنند. الزاماً منطق حاکم بر مطالبات مردم بر پایه درستی نیست. نقش احزاب پیشرو و گروههای پیشتاز این است که بیایند و آنچه از مطالبات مردم که واجد مبانی حقوقی، قانونمند و مستعد تحقق است و درست تشخیص میدهند را تقویت کنند و آنهایی که دچار دیدگاههای انحرافی شدهاند را با زبان اقناع و همسوگرایانه قانع کنند. این از الزامات امر سیاست است.
در رأس هرم قدرت، حاکمان هستند و «احزاب و نخبگان» در وسط قرار دارند و قاعده هرم «مردم»اند. میان این دو رابطه دوسویه برقرار میشود، همدیگر را تصحیح میکنند. البته اگر مردم در قبال خیرخواهی نخبگان تبعیت و تمکین نکنند، احزاب قدرتی نخواهند داشت. احزاب هنرشان باید این باشد، آنچه را که از خواست و اراده مطالبهگر مردم دریافت میکنند و مطابق با واقعیت و مصالح خود مردم میبینند باید با زبان منطق مطرح کنند. برای مثال، اگر امروز به تودهها و آحاد مردم مراجعه کنید، خواهید دید شعار براندازی بر زبان آنها جاری است و به دور از دلبستگی به نظام سیاسی ایران یک نوع انفعال و عزیمت میبینید، در حالی که این نگرش با مبانی امنیت خود مردم ناسازگار است، خب سیاست یک حزب موفق و قدرتمند باید به مردم و تودهها نشان دهد که تلقی، تفکر و میل به براندازی که در دلهای نقش بسته در نهایت به زیان کشور است. باید بپذیرید که براندازی و شورش و قیام علیه نظم مستقر، اگرچه در گام اول خوشایند باشد اما در دراز مدت زیرساختهایی که به نفع مردم کار میکند را از بین میبرد. باید مردم را به این قانع کرد که قانونمند، مطالبهگر باشند. جامعه باید قدرت مطالبهگری از دولت را داشته باشد. سیاست استیضاح دولت توسط مردم را باید تفهیم کرد. این نقشی است که احزاب باید عملی کنند. متاسفانه به دلیل ضعفها و انفعالی که به وجود آمده، احزاب فکر میکنند که مردم هر چیزی را خواستند و باید با آنها همسویی سویی کنیم، مردم تاجی به سر ما میگذارند. نخیر مردم تاجی به سر شما نخواهند زد. ضمن اینکه شما تکلیف ملی خودتان را انجام نمیدهید، احزاب از باب اینکه فهم بیشتری نسبت به تودهها دارند، مسئولیت دارند، صحیح را از ناصحیح تشخیص دهند و به مردم هم بگویند. اگرچه قرار نیست تحکم کنند و دیکتاتوری نشان دهند، خدا به پیامبرش هم گفت؛ تو بر مردم استیلا نداری، حرفت را بگو، تاثیر خودش را میگذارد. منطق نهفته در این سخن را تجربه کردهام. شما در محیطهای دانشجویی وقتی به تکتک دانشجوها مراجعه کنید، روح آشوب و ساختارشکنی در آنها موج میزند اما یک استاد که احساس مسئولیت ملی کند و بنشیند با آنها صحبت کند، میبینید که با استاد همدلی و خیرخواهی او را تصدیق میکنند. میگویند درست است.
محور چهارم از ابعاد متکثر ایراد سیاستورزی، متفاوت از سه بعد قبلی است و به نوعی آسیب بیرونی محسوب میشود. این آسیب بیرونی چیست و آیا نمود عینی و مصداق این نوع محور را ما تجربه کردهایم؟
دولتی که بر سر کار میآید، منافع کل ملت را باید نمایندگی کند. اگرچه برگزیده و برانگیخته یک جناح از کشور باشد و اگر چنانچه از ارائه خدمات کافی و پاسخ گفتن به مطالبات مردم سر باز بزند باید مورد تنبه و تذکر قرار گیرد. از جمله عارضههایی که دولتهای مستقر دارند. این است که نسبت به احزاب رقیب که از قدرت پیاده شدهاند، سیاست انقباضی (سخت) در پیش میگیرند و آنها را از فرصتهایی که جامعه در اختیارشان قرار داده - از جمله اینکه بتوانند مجدداً به قدرت برسند - شرایطی را به وجود میآورند
که این فرصت از آنها سلب شود. مصیبتی است که طولانی مدت گرفتار آن هستیم. نهادهایی داریم که غیرانتخابی هستند؛ یعنی نسبت مستقیم با انتخاب مردم ندارند و از مواضع قدرت حاکم اختیار گرفته همچنین مشروعیت خود را نیز از مردم نمیگیرند. آنها به شکلی مداخلهگرند که حقوق مردم را مراعات نمیکنند. در صدر این نهادها شورای محترم نگهبان است. این نهاد یک تکلیف ملی، قانونی و شرعی دارد که در قانون اساسی مشخص است و در کنار قانون اساسی، تاریخ انقلاب تذکرات، تنبهات، اشارات، تفسیرها، توجیهات و تأدیبهایی که امام نسبت به آنها کرده را به ما نشان میدهد که اعضای - شورای نگهبان - در قبال رقابتهای گروهها باید بیطرف باشند ولی این بیطرفی توسط برخی اعضای شورا در مقاطعی شکسته شده است. در حالی که شورای نگهبان به عنوان نهاد مورد تقدس و احترام است و حریم آن باید رعایت شود بعضاً اعضا به ما به نفع برخی گروهها و نامزدها دخالت میکنند.
تجارب تلخی از این دست در طول تاریخ ۳۰ ساله گذشته داریم که اوج این دخالتها در قضیه آقای احمدینژاد در سال ۸۴ بود که یکپارچه به صورت منفرد با جمعی از این آقایان آمدند و جهتگیری خود را نشان دادند و این بیماری و دخالت های نابهجا به خصوص در بحث تایید صلاحیتها با ابزاری به نام نظارت استصوایی که تعبیه کردند و با تفسیر خاصی آن را پیاده میکنند این مصیبت را به وجود آورده و روزبهروز دامنهاش را وسیعتر میکند. به طوری که روزبهروز اعتماد ملت که از طریق نهادهای حزبی برقرار میشود، در حال تضعیف است. وقتی اعتماد مردم را از دست دهیم به روزی میرسیم که چه بسا با کمترین فشار، حکومت دچار آسیب میشود. از جمله نهادهای مداخلهگر و متخلف از قانون برخی ائمهجمعه و جماعات هستند. نوعاً اینها رویکردهایشان جهتدار است. اگر چه به آنها تذکر هم میدهند و قانون هم میگوید که حق دخالت و جهتگیری ندارند اما تخلف و عدول از قانون را تکرار میکنند. علاوه بر اینها، برخی افراد در نهادهای نظامی، اطلاعاتی، امنیتی و قضایی هستند. متاسفانه برخی وقتی در مقام نهاد حل منازعه قرار میگیرند و مرکزیتی پیدا میکنند، یکسویه میشوند و مصیبت به بار میآورند. آسیبهایی که از این ناحیه به اندیشه سیاسی و سیاستورزی در کشور وارد میشود به شدت زیاد است و اگر امروز احزاب سیاسی در پیوند با مردم در مقام توجیه برآیند که علت اینکه منفعل هستیم، امنیتمان را از دست دادهایم علت اینکه زبان مشترک نداریم، علت اینکه در حزب کار حرفهای انجام نمیشود و دولتی در سایه تشکیل نمیدهیم، ناشی از این است که سیاستهای حکومت در حق ما ظالمانه است، ناخواسته ما میپذیریم و به آنها حق میدهیم و اگر بخواهیم این روند اصلاح شود باید از آخر شروع کنیم تا زمانی که حاکمیت رویکردش را در رقابتهای انتخاباتی بیطرفانه و منطقی نکند و اجازه ندهد کرسیهای قدرت به صورت مسالمتآمیز دستبهدست شوند به سمت آشوب در نظم اجتماعی میرویم با به سمت رفتارهای دیکتاتور (مآبانهای) که برخی از خواستهها را بر مردم تحمیل کنیم. خروجی این ماجرا چه خواهد بود: «انفعال» یا «بیاعتمادی.» انفعال و بیاعتمادی سم مهلک برای پایداری حاکمیت است. اگر حاکمیت در مقام حفظ صیانت از خودش هم باشد باید به این دشمن مرموز که در قالب بیاعتمادی یا انفعال رخ نشان میدهد، حساسیت داشته باشد و به سمت حل ریشههای این مشکل برود.
فکر میکنید حاکمیت آگاهانه یا ناآگاه متوجه این بحران شده است؟
من اشکال را جمع بین عدم معرفت و به کار گرفتن خشونت میدانم. اگر کمترین شناختی میداشتند باید میفهمیدند که معبر پایداری سیاسی برای نظام کجاست. امام در اوج گرفتاریهایی که داشتند، حمله خارجی، مخالفت کشورهای بزرگ با ایران، امکانات محدود و اینکه ظرفیت نظامی ما ناتوان بود. ولی چون اعتماد مردم به حاکمیت متقابلاً برقرار بود بر همه مشکلات فائق آمدیم. در طول جنگ ۸ ساله با عراق دولت موفقی داشتیم؛ به درد مردم میرسید، مشکلاتشان را حل میکرد، توسعه کشور را در حد بضاعت در دوران جنگ حفظ کردیم. دو تا هشت سال به عنوان دولت سازندگی و اصلاحات، دستاوردهای عظیمی به دست آوردیم. شاخصهای اقتصادی کشور بر این واقعیت دلالت میکند. به تعبیر سعید لیلاز در تاریخ ۱۰۰ ساله ایران از عصر مشروطه تا به امروز سومین دوره توفیق اقتصادی را از ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۴ داشتیم. با آمار اثبات میکند. تجارب موفق چراغ راه آینده است. با توجه به این وضعیت آشفته ترسیم استراتژی انتخاباتی برای جبهه اصلاحات فعلاً امر ممتنعی است؛ امتناع در ارائه برنامه استراتژیک.
این زبان قیممآبانهای که الان هم از جنبه نظری و هم اینکه بازیگران سیاسی جناح مقابل انجام میدهند؛ مانند همین سخنان آقای باهنر که بیان شد، آیا اصلاحطلبان میتوانند از این شرایط امتیازگیری کنند؟.
آنچه که آقای باهنر مطرح کردند از نظر من صرفاً شخصی است و برخاسته از نظریه جمعی از درون حاکمیت نیست. باورم این نیست که این پیام حاکمیت یا هسته سخت قدرت خطاب به اصلاحات باشد. چنین باوری ندارم حالا یک حرفی زده شده و متقابلاً یک واکنشی نشان داده شد. وقتی وزیر کشور با قاطعیت میگوید ۶۰ درصد در انتخابات شرکت میکنند، یعنی دولت برای مشروعیت سیاسی خودش هم که شده به مشارکتی حداکثری نیاز دارد.
از گذشته تا به امروز و تا اطلاع ثانوی محک و ملاک مشروعیت نظام در آیینه زمانه در گرو انتخابات ریاستجمهوری است. یک حوزه انتخاباتی واحد به نام ایران و با حضور نامزدهایی شاخص که نماد یک گفتمان و اندیشهاند، نشانه این رویکرد است. این وضعیت در پارلمان حاکم نیست. انتخابات پارلمانی بیشتر تابع گفتمان منطقه است و گفتمان بومی و استانی است و ایدهها و انگیزههای ملی در آن کمتر ذیمدخل است. نامزدها هم عموماً اسیر مطالبات حوزه انتخابی خود هستند. بر این اساس ادعای مشارکت ۶۰ درصدی مردم لزوماً دلالتی بر مشروعیت تام و تمام نظام ندارد. سنخ مشارکت پارلمان و ریاستجمهوری متفاوت است. قبل از سال ۱۳۶۸ قدرت تماماً دست مجلس بود با تصویب متمم، قدرت حاکم تبدیل شد به نیمه پارلمانی و نیمهریاستی، همین نیمه پارلمانی هم باید نقش ملی ایفا کند. ولی عملکرد مجلس الان تنها پاسخ گفتن به مطالبات خردی است که حد و ابعاد آن در اندازه حیطه تکالیف شوراهاست و عملاً مجلس جایگزین شوراها تصمیم میگیرد. فکر میکنم اصلاحطلبان بزرگتر از آن هستند که بخواهند قدرت آتیشان را در رفت و شدهای تاکتیکی با خواستههای دمددستی تعریف کنند. باید تصمیم بلندمدت بگیرند. گفتمان اصلاحات متعلق به بدنه نیرومندی از جامعه است. باید روابطمان را با مردم و گفتمان و پیاممان را از طریق استحکام نهادهای واسط پایدار کنیم و اعتماد متقابل به وجود آوریم و با دست برتر در انتخابات ایفای نقش کنیم قصد مثال ندارم اما از باب تقریب به ذهن چیزی شبیه به آنچه که آقای اردوغان بعد از آقای اربکان در ترکیه به وجود آورد. آنها جماعت مسلمانی بودند که اندک اختیاری هم نداشستند ولی با انسجام تشکیلاتی رابطهشان را با جامعه مخاطب خوب برقرار کردند و توانستند، برنامه ارائه کنند و چند گام مهم برداشتند و به قدرت مطلق رسیدند. اولین گام به سمت شوراها شهرداریها بود و موفق شدند، گام دوم به سمت کسب قدرت در دولت بود، گام سوم به سمتی رفتند که ارتش و ژنرالها را از صحنه اثرگذاری سیاست خارج کردند و چهارمین قدم قدرتمند حضور تاثیرگذار و ایفای نقش منطقهای بود و خوب بازی کردند و کودتای پرتوان نظامیان را سرکوب کردند. این توفیقات ناشی از وجود برنامه بلندمدت است که در جامعه برقرار کردند. ما نیازمند چنین رویکردهایی هستیم. نباید دنبال برنامههای کوتاهمدت و حرکتهای دمدستی باشیم.
قبول دارید که عصر بحران است. اصلاحات چه اندیشهای را سوار کرده و دکترین و متفکرین و تئوریسینهای سیاسی اصلاحات برای برونرفت از این شرایط بحرانی چه تمهیداتی در نظر گرفتهاند؟
در مقام تئوری سخنان زیبایی داریم که نظریه اصلاحات چیست. گفتمان اصلاحات دلالت میکند بر مفاهیمی که معقول است. انسانپسند و محکمهپسند است. مفهوم آزادی، مرزبندی بین دین و دولت، پاسخگویی در حوزه تامین اجتماعی، بحث ضرورت ارتباط با دنیای پیرامون و رفتن به سوی جهانی عاری از خشونت، جهانی عاری از دیکتاتوری و تحکم و اینکه بتوان در گفتمانهای سیاسی ژئوپلیتیک منطقهای شرکت کرد. اینکه در تدابیر مشترک قارهای ایفای نقش کنیم به عنوان یک کشور بزرگ برنامه اقتصادی نیرومند برای مردم داشته باشیم، قدرت خرید مردم را افزایش بدهیم، امید به آینده را تقویت کنیم و نسلهای آینده را به نظام سیاسی و مردمی دلبسته کنیم. اینها برنامههایی است که در دستور کار اصلاحات است. اما اینکه این تئوری چگونه بر قطار عمل سوار شود، مراتبی دارد که باید پلهپله قدم برداشت. تا انسجام درونی و تلاش خستگیناپذیر نداشته باشیم، چیزی به دست نخواهد آمد و در حد تئوری باقی خواهد ماند. نظریهها و تئوریهای اصلاحطلبانه خود را در طول سالها گفتهایم اما بارها تاکید کردیم که سیاستورزی عبارت است از عمل واقعبینانه در عرصه ممکنات و در عرصه واقعیتها باید از پیله تفکرات آرمانخواهانه و پرفکشتیسم خارج شویم و سیاست تجربی را عرضه کنیم. سیاستهای واقعبینانه هاشمیرفسنجانی بهرغم برخی ایرادات این بود که نظریات و گفتمان اصلاحی خود را در حوزه اقتصاد، سیاست، جامعه، خانواده، علم، توسعه و زبان مشترک در منطقه و گفتمان تفاهمآمیز با جهان پیرامون آنها را عملیاتی کرد. اندیشه سیاسی و تدابیر اجرایی او در محیطهای بسته و در عالمنظر خلاصه نمیشد. تجربه هاشمیرفسنجانی را پیش رو داریم و دست بر قضا توفیق دولت آقای خاتمی هم ناشی از حرکت روی همان خط ریلی بود که از پیش تعبیه شده و آن هم دستاورد مهمی بود. تجربه مشترک دوران هاشمی، خاتمی، دولت سازندگی و اصلاحات را به عنوان یک منظومه موفق مدیریتی که رضایت عمومی را به مردم تقدیم کرد در کارنامه خود دارد. آن تجربه کارآمد را به تناسب شرایط روز باید نوسازی و بازخوانی کنیم و به آن ملتزم باشیم. اگر عهد پیشین را از یاد نبریم به تدریج از گرفتاریها خارج میشویم.
بیشتر بخوانید:
۲۱۶۲۲۰
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1798524منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: سید محمد خاتمی محمد موسوی خویینی ها حسن روحانی محمد عطریانفر رهبران اصلاحات جریان اصلاحات رهبران اصلاح جبهه اصلاحات اصلاح طلبان تا به امروز نظام سیاسی سیاست ورزی بی اعتمادی اصلاح طلبی سیاسی خود اگر امروز ایفای نقش روزبه روز توده ها گروه ها کم کاری سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۹۹۶۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمایت اساتید حوزه علمیه قم از اجرای طرح «نور» (عفاف و حجاب) فراجا + اسامی
به گزارش جماران؛ متن بیانیه اساتید حوزه علمیه قم در حمایت از طرح نور به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذَٰلِکَ أَدْنَیٰ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا» (احزاب/۵۹)
مقام معظم رهبری «مدظله العالی»:
همین مسئله امنیت اخلاقی که این روزها نیروهای انتظامی و وزارت کشور دنبالش هستند، بسیار مسئله مهمی است. بله جنجال میکنند ولی به این جنجالها نباید توجه بکنند، باید ببینند تکلیف چیست آن را انجام بدهند. (۰۹/۰۴/۱۳۸۶)
تشکل اساتید سطوح عالی وخارج حوزه علمیه قم با تقدیر از وزارت محترم کشور و فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در اجرای طرح نور (عفاف و حجاب) و برخورد قاطع با کشف حجاب و نا امنی اخلاقی در جامعه ضمن حمایت از مجریان این طرح با برکت خواستار است تا با شناخت هرچه بهتر محورهای جنگ ترکیبی دشمن و بکارگیری برنامههای منسجم در مقابله با فتنه انگیزی ها، در اجرای کامل، فراگیر و مستمر قوانین مربوطه، هماهنگ عمل کرده و به دور از هرگونه اعمال سلیقه مر قانون را اجرا نمایند.
اسامی اساتید به شرح زیر است:۲. علی رحمانی سبزواری
۳. نعمت الله لطفی کاشانی
۴. علی نظری منفرد
۵. سید محسن سعیدی گلپایگانی
۶. سید حسن سعیدی گلپایگانی
۷. هاشم نیازی خرم آبادی
۸. علی مومن پور
۹. هادی عباسی
۱۰. عبدالمجید ابراهیم فر
۱۱. علی عباسی
۱۲. محمد مهدی گرجیان
۱۳. احمد فرخ فال
۱۴. عبد الکریم فرحانی
۱۵. عبدالمجید مقامی
۱۶. مجید تلخابی
۱۷. کاظم سپاسی آشتیانی
۱۸. مهدی سلیمانی اردهالی
۱۹. مهدی اسلامی
۲۰. سید محمد جواد مظفری
۲۱. محمد علی برکتین
۲۲. سید جلال رضوی مهر
۲۳. حسین عابدینی
۲۴. احمد پروایی
۲۵. سید محمد میراحمدی
۲۶. سید حبیب الله حسینی
۲۷. محمد صادق دسترنجی
۲۸. علی اصغر شیرین آبادی
۲۹. علی محبی
۳۰. عباسعلی مقدم
۳۱. سید علی اکبر حسین نژاد
۳۲. عباسعلی رفعتی
۳۳. حسین احمدی شاهرودی
۳۴. محمدمحسن حاج حیدری
۳۵. محمد حاج ابوالقاسم
۳۶. سید صادق محمدی
۳۷. حسین بنیادی
۳۸. محمد بابکی
۳۹. سید طالب موسوی
۴۰. حسین شهسواری
۴۱. اسد الله شکریان
۴۲. سید علی اکبر ناجی اصفهانی
۴۳. مهدی رهنمائی
۴۴. سید محمد رضا رهنمائی
۴۵. ولی اله علیزاده
۴۶. مهدی طائب
۴۷. احمد نیلی احمد آبادی
۴۸. یاسر فتاحی
۴۹. سید رضی قادری
۵۰. حسنعلی خزائلی نجف آبادی
۵۱. رضا ابراهیم پور بروجنی
۵۲. غلامرضا ابراهیمی
۵۳. محسن ابراهیمی
۵۴. ناصر ابراهیمی
۵۵. محمد ابراهیمی
۵۶. محمدمهدی ابراهیمی پاسندی
۵۷. عبدالرضا ابراهیمی فر
۵۸. علی ابراهیم زاده
۵۹. اسرافیل ابراهیمی
۶۰. حامد ابراهیمی راد
۶۱. احمد ابراهیمی قائنی
۶۲. محمدامین ابوالحسنی
۶۳. مجید ابوالقاسم زاده
۶۴. ابوالفضل ابوالقاسمی
۶۵. جابر ابوزاده گتابی
۶۶. حسن ابوطالبی
۶۷. محمدرضا ابوی
۶۸. مصطفی احدی نسب
۶۹. علی احتشام
۷۰. مهدی احدی نژاد درزی
۷۱. محمدحسین احسانی
۷۲. محمد احسانی فر
۷۳. علی احسانی فرد
۷۴. روح اله احسن
۷۵. غلامرضا احسنی
۷۶. علی احمدپور
۷۷. محمدجواد احمدخانی
۷۸. جلال الدین احمدی
۷۹. علی احمدی امین
۸۰. محمدصادق احمدی رضا محله
۸۱. محمدحسین احمدی فقیه یزدی
۸۲. احمدجواد احمدی فقیه
۸۳. محسن احمدی
۸۴. اسماعیل احمدی منش
۸۵. محمدعلی اربابی
۸۶. حجت اله اردشیری لردجانی
۸۷. محمدجواد ارسطا
۸۸. حسین استقامت علی آبادی
۸۹. منصور اسدی
۹۰. حامد اسدی
۹۱. عزیز الله اسدی
۹۲. محمدرضا اسدی
۹۳. محمد اسدیان
۹۴. رضا اسکندری
۹۵. جواد اسکندری
۹۶. علی اسلامی
۹۷. علی اسلامی فر
۹۸. سیدمصطفی اسدی کاخکی
۹۹. محسن اسکندری
۱۰۰. محمدهادی اسلامیان
۱۰۱. محمدمهدی اسلامیان
۱۰۲. مرتضی اسماعیلی
۱۰۳. احمد اسماعیلی
۱۰۴. مجتبی اسمعیلی دزفولی
۱۰۵. محمد اشتری
۱۰۶. عباس اشجع اصفهانی
۱۰۷. لطف اله اشراقی
۱۰۸. محمد اشرفی
۱۰۹. احمد اصغرپور
۱۱۰. محسن اصغری
۱۱۱. علی اصفهانی
۱۱۲. آمیرسیدحسن اعتمادی
۱۱۳. علی اعلایی بنابی
۱۱۴. علیرضا اعلائی سر چشمه
۱۱۵. حسین اعلمی
۱۱۶. مجتبی افشارپور
۱۱۷. احمدزکی افشاگر
۱۱۸. منصورعلی افضل نژاد
۱۱۹. مهدی اقازاده کمامردخی
۱۲۰. علیرضا اکبر پناهی مقدم
۱۲۱. مجید اکبر زاده روشن
۱۲۲. محمدجواد اکبری
۱۲۳. مهدی اکبری
۱۲۴. محمدعیسی اکبری
۱۲۵. محسن اکبری
۱۲۶. حسین اکبری
۱۲۷. احمد اکرامی
۱۲۸. علی الماسی (زنجانی)
۱۲۹. حمیدرضا الوستانی
۱۳۰. محمد جواد الهی
۱۳۱. محمدکاظم الهی
۱۳۲. محمود الهی بروجنی
۱۳۳. محمدحسن الهی فر
۱۳۴. میثم الیا
۱۳۵. مرتضی الیاسی
۱۳۶. عبداله امیرخانی
۱۳۷. محمود امیریان
۱۳۸. رضا انصاری
۱۳۹. قدرت انصاری
۱۴۰. محمدجواد انصاری
۱۴۱. علیرضا انصاری
۱۴۲. حسین انصاری
۱۴۳. محمدجواد انواری
۱۴۴. ایمان انوری
۱۴۵. مهدی اوجی
۱۴۶. سید سجاد ایزدهی
۱۴۷. حسین ایزدی
۱۴۸. مصطفی انزابی
۱۴۹. علی ایروانی نجفی
۱۵۰. محمد ایزدی تبار
۱۵۱. علی ایزدی زمان آبادی
۱۵۲. حسن آخوند قرقی
۱۵۳. محمدحسین آخوندی
۱۵۴. سیدصادق آذریان
۱۵۵. رضا آذریان
۱۵۶. عباسعلی آراد
۱۵۷. حمید آریان
۱۵۸. علیرضا آرین جاه
۱۵۹. محی الدین آزاد منش
۱۶۰. حامد آسیابانها رضایی
۱۶۱. سیدمحمدرضی آصف اگاه
۱۶۲. مسیح اله آصفی
۱۶۳. محمد آقا رحیمی
۱۶۴. نصراله آقاجانی
۱۶۵. حسین آقاجانی
۱۶۶. محمد آقائی کفرانی
۱۶۷. علی آل بویه
۱۶۸. سید عبدالحسین آل یاسین
۱۶۹. سید حسن آیت الله زاده شیرازی
۱۷۰. سیدعلی آیت الله زاده قمی
۱۷۱. مجید بابایی
۱۷۲. عباس بادله طارسی
۱۷۳. ابوالحسن بارانی
۱۷۴. محمدرضا بازرگان
۱۷۵. علی اوسط باقری
۱۷۶. محمدحسین باقری
۱۷۷. حسین باقری شاهرودی
۱۷۸. محمد باقری شاهرودی
۱۷۹. محمدرضا بالوئیان
۱۸۰. محمد مهدی بحرینی زارچ
۱۸۱. سعید بخشی
۱۸۲. غلامحسن بخشی
۱۸۳. رحیم بدیعی خوزانی
۱۸۴. سیداکبر بذرگری
۱۸۵. محسن براریان مرزونی
۱۸۶. مهدی برزگر
۱۸۷. حسینعلی برزگران بابلی
۱۸۸. حسن برقی کار
۱۸۹. روزبه برکت رضائی
۱۹۰. محمدعلی برکتین
۱۹۱. مهدی برناس
۱۹۲. سعید بروجردی
۱۹۳. جعفر بستان
۱۹۴. مرتضی بشیری
۱۹۵. سیدمحمدرضا بطحائی
۱۹۶. مرتضی بقائی
۱۹۷. محمدحسین بنایی خیرآبادی
۱۹۸. حسنعلی بنکدار آفارانی
۱۹۹. محمد جواد بوربور
۲۰۰. کامران بهادر
۲۰۱. عبدالله بهارلوئی
۲۰۲. محمدمهدی بهجت
۲۰۳. رضا بهرامی
۲۰۴. سیدمصطفی بهشتی
۲۰۵. عباس بهشتی
۲۰۶. محمد بهشتی مطلق
۲۰۷. سیدمحمود بهشتی نژاد
۲۰۸. احمد بهی
۲۰۹. حمید بیات
۲۱۰. کریم پاک نیا نهند
۲۱۱. محمدتقی پاشایی
۲۱۲. حسین پژوهنده
۲۱۳. سیدعلی پنجتنیان
۲۱۴. محمود پور خلقی
۲۱۵. محمد پور سعادتی
۲۱۶. علی اکبر پور طالبی وراعون
۲۱۷. مهدی پور محمدی
۲۱۸. سیدمسعود پورسیدآقایی
۲۱۹. اسماعیل پوروهاب
۲۲۰. محسن پیر هادی
۲۲۱. محمد تاج الدینی
۲۲۲. حسین تاجیک جوبه
۲۲۳. محمدجواد تاکی
۲۲۴. غلامحسین تدینی ثانی
۲۲۵. احمد تذروی ورزنه
۲۲۶. حجت ا... ترابی گودرزی
۲۲۷. مرتضی ترابی
۲۲۸. اکبر ترابی اصفهانی
۲۲۹. حسن ترکاشوند
۲۳۰. یارمحمد ترکاشوند
۲۳۱. محمدجواد تفسیری
۲۳۲. صهیب تقوی
۲۳۳. سیدمهدی تقوی
۲۳۴. سیدامین الدین تقوی
۲۳۵. سیدحسین تقوی دهاقانی
۲۳۶. سیدهادی تقوی دهاقانی
۲۳۷. سیدعلی تقوی
۲۳۸. مجید تندر
۲۳۹. مهدی توسلی
۲۴۰. محمدشاه توکلی
۲۴۱. محمود توکلی
۲۴۲. ابراهیم ثقفی
۲۴۳. مهدی جانمحمدی
۲۴۴. علیرضا جرگانی تیلکی
۲۴۵. سیدحمید جزائری شوشتری
۲۴۶. علی جعفرزاده دیز آبادی
۲۴۷. حمیدرضا جعفری
۲۴۸. محمدحسین جعفری
۲۴۹. سیدعلی رضا جعفری
۲۵۰. محمد رضا جعفری
۲۵۱. مصطفی مهدیان
۲۵۲. مهدی جعفری
۲۵۳. سیدرسول جعفری آملی
۲۵۴. حمید جعفری تبار
۲۵۵. مهدی جعفری دولابی
۲۵۶. محمد جعفری زنجانی
۲۵۷. مهدی جعفری سیریزی
۲۵۸. جواد جعفریان
۲۵۹. عبدالناصر جلالیان
۲۶۰. شمس الدین جلیلوند
۲۶۱. علی جلیلی صفت
۲۶۲. سیدکمال جمالی
۲۶۳. حمید جمشیدیان قلعه سفیدی
۲۶۴. سیدمحمدباقر جوادی
۲۶۵. محمدجواد جوادی حسین آبادی
۲۶۶. رمضان جوادی نژاد
۲۶۷. محمد جوادی والا
۲۶۸. محمدنقی جوانعلی آذر (مجتهدی تبریزی)
۲۶۹. محمدسعید جواهری نیستانک
۲۷۰. محمد جوراب دوز
۲۷۱. علی جوکار پای برجی
۲۷۲. مجتبی جولائی فر
۲۷۳. مهدی جهان پور
۲۷۴. مهدی جهانیان
۲۷۵. محمود چگانی
۲۷۶. محسن چگنی
۲۷۷. مهدی چنانی
۲۷۸. محمود حاجی ابوالقاسم دولابی (نیکنام)
۲۷۹. غلامرضا حاجی وند
۲۸۰. حبیب حائری زاده
۲۸۱. حمید حائری زاده
۲۸۲. نوح حائری فر
۲۸۳. مرتضی حائری نسب
۲۸۴. مرتضی حبیب پور
۲۸۵. عباسعلی حبیبی
۲۸۶. مهدی حبیبی بینا
۲۸۷. جواد حبیبی تبار
۲۸۸. روح اله حبیبیان
۲۸۹. سیدمحمدهادی حجازی
۲۹۰. سیدمحمدعلی حجازی
۲۹۱. سیداحمد حجازی نسب
۲۹۲. محمدعلی حججی نجف آبادی
۲۹۳. محمدرضا حریفی
۲۹۴. سیدمحمدمهدی حسن زاده
۲۹۵. سیدحسن حسن زاده
۲۹۶. محمدباقر حسن زاده
۲۹۷. عبدالرضا حسناتی نجف آبادی
۲۹۸. سیدمحمدمهدی حسین پور
۲۹۹. هادی حسین پور
۳۰۰. سیدمحمد حسین پورعلوی
۳۰۱. سلمان حسین زاده بازوند
۳۰۲. سیدمحسن حسینی
۳۰۳. سیدرضا حسینی
۳۰۴. سیدکمال حسینی
۳۰۵. سیدجعفر حسینی
۳۰۶. سیداسماعیل حسینی
۳۰۷. سیداصغر حسینی
۳۰۸. سیدناصرالدین حسینی
۳۰۹. میرسلمان حسینی
۳۱۰. سیداحد حسینی
۳۱۱. سیدقربان حسینی
۳۱۲. سیدمصطفی حسینی
۳۱۳. سیداحمدرضا حسینی الست
۳۱۴. سیدجعفر حسینی بندرآبادی
۳۱۵. سیدمهدی حسینی بیان
۳۱۶. سیدجواد حسینی تربتی
۳۱۷. سیداسحاق حسینی جبلی
۳۱۸. سیدقاسم حسینی خراسانی
۳۱۹. سیدجواد حسینی خواه
۳۲۰. سیدسعید حسینی رامشه
۳۲۱. سیدعلی حسینی صدر
۳۲۲. سیدمحمدهادی حسینی عسگرانی
۳۲۳. سید محمد حسینی
۳۲۴. سیدرضا حسینی کیا
۳۲۵. سیداحمد حسینی متولی
۳۲۶. سیدمجتبی حسینی مرام
۳۲۷. سیدمحمدرضا حسینی موحد
۳۲۸. سیدحسین حسینی موحد
۳۲۹. سید اکبر حسینی نژاد
۳۳۰. سیدمحسن حسینی نژاد
۳۳۱. سیدمرتضی حسینی نژاد
۳۳۲. سیدمصطفی حسینی نسب
۳۳۳. سیدعبدالرسول حسینی نودادی
۳۳۴. سیدحسین حسینی نیا
۳۳۵. سیدمحمدعلی حسینی هرندی
۳۳۶. سیدمحمد (سید مصطفی) حسینیان
۳۳۷. میثم حصارکی
۳۳۸. عبدالحجت حق جو
۳۳۹. محمدعلی حکیمی بغداد آبادی
۳۴۰. محمد حلیمی
۳۴۱. محمدمهدی حمزوی
۳۴۲. مهدی حیدری
۳۴۳. محمد حیدری
۳۴۴. مهدی حیدری فطرت (شهابی)
۳۴۵. مسعود حیدری نیک
۳۴۶. محسن خاتمی
۳۴۷. سیدمرتضی خاتمی سبزواری
۳۴۸. اکبر خادم الذاکرین
۳۴۹. علی خادم زاده (خادمی)
۳۵۰. سعید خادمی
۳۵۱. حسن خادمی
۳۵۲. سیدابوالقاسم خادمی کلابخش
۳۵۳. محمدعلی خادمی کوشا
۳۵۴. محمدرضا خادمیان دامغانی
۳۵۵. مرتضی خاکسار دوست
۳۵۶. امیر خانبلوکی
۳۵۷. محمدحسین خانمحمدی هزاوه
۳۵۸. وحید خدا بخشی آقا محلی
۳۵۹. جواد خداشناس
۳۶۰. مهدی خراسانی
۳۶۱. مجتبی خرقانی
۳۶۲. محمدجواد خرمی
۳۶۳. حسن آقا خرمی آرانی
۳۶۴. علی خزائلی
۳۶۵. مهدی خسروبیگی بزچلوئی
۳۶۶. روح الله (قدرت) خسروی
۳۶۷. احسان خسروی
۳۶۸. محمدمهدی خسروی
۳۶۹. جواد خسروی بابادی
۳۷۰. مهدی خطیبی
۳۷۱. ناصر خلج
۳۷۲. علی خلیل پور
۳۷۳. محمدرضا خلیل زاده
۳۷۴. امید خلیلی مهر
۳۷۵. محمد خلیلی
۳۷۶. مرتضی خلیلی
۳۷۷. محمدحسین خلیلی پیر بلوط
۳۷۸. حسین خلیلی جویباری
۳۷۹. مجتبی خندان
۳۸۰. حمید خواجه ارزانی
۳۸۱. احمد خوانساری
۳۸۲. مرتضی خورشید
۳۸۳. هادی خوشنودی
۳۸۴. مهدی خیاط زاده
۳۸۵. مهدی خیشه
۳۸۶. یداله دادجو
۳۸۷. سیدعلیرضا دانا
۳۸۸. مجید دانش فر
۳۸۹. محسن داودآبادی فراهانی
۳۹۰. ابوالفضل داودی مهر
۳۹۱. مصطفی درخشنده
۳۹۲. مهدی درگاهی
۳۹۳. امیر درویش متولی
۳۹۴. علی دری (اصفهانی)
۳۹۵. سیدمحمود دریاباری
۳۹۶. حسین دریس
۳۹۷. ابراهیم دستلان
۳۹۸. امین دشت بزرگه
۳۹۹. احمد دعاگوی کربلائی
۴۰۰. مسعود دلاور گلابه
۴۰۱. علی دلاوری برنطین
۴۰۲. سجاد دلیر
۴۰۳. میثم دوست محمدی
۴۰۴. مصطفی دهقان
۴۰۵. حمید دهقان
۴۰۶. احمد دهقان
۴۰۷. محمد دهقانی
۴۰۸. حسینعلی دهقانی
۴۰۹. داود دهقانی دولت آبادی
۴۱۰. سیدمحسن دیباجی
۴۱۱. سیداحمد دیباجی فروشانی
۴۱۲. حبیب دیناروند زاده
۴۱۳. احمد دیناروند زاده
۴۱۴. سعید دینی
۴۱۵. سیدعلی ذکری
۴۱۶. سیدمحمدمهدی راجی
۴۱۷. احمد راغبی
۴۱۸. محمدباقر راغبی
۴۱۹. مهدی رامشک
۴۲۰. سیدجعفر ربانی
۴۲۱. حسام الدین ربانی
۴۲۲. سلمان رئوفی صدر
۴۲۳. ابوالحسن رئیسی
۴۲۴. سیدمحمدحسین رئیس زاده
۴۲۵. ابوالحسن ربانی تبار
۴۲۶. محمد باقر ربانی
۴۲۷. مرتضی ربانی مقدم
۴۲۸. آرش رجبی
۴۲۹. جواد رجبی
۴۳۰. شعبان رجبی
۴۳۱. مجید رجبی
۴۳۲. حسین رجبی عباس آبادی
۴۳۳. حسن علی رحمان پور دریکندی
۴۳۴. سیدمجتبی رحمانی
۴۳۵. محمدهادی رحمانی
۴۳۶. محسن رحمانیان
۴۳۷. مجید رحمت زاده پشتیری
۴۳۸. سیف الدین رحیم پور
۴۳۹. رحیم رحیمی
۴۴۰. عباس رحیمی مزرعه شاهی
۴۴۱. ابوالفضل رحیمی نوش آبادی
۴۴۲. کمال رحیمیان
۴۴۳. سعید رسالتی
۴۴۴. میثم رستمی
۴۴۵. حمید رستمی چراتی
۴۴۶. یعقوب رسولی
۴۴۷. حسن رشیدی
۴۴۸. امین رصاف
۴۴۹. مرتضی رضا زاده جودی
۴۵۰. اسماعیل رضائی
۴۵۱. سیدمجتبی رضائی جواهریان
۴۵۲. سیدتقی رضائی جواهریان (جواهری قمی)
۴۵۳. عبدالرحیم رضائی راوری
۴۵۴. حسن رضائی مهر
۴۵۵. علی رضائیان
۴۵۶. عبدالرحیم رضاپور
۴۵۷. سیدحامدحسین رضوی
۴۵۸. سیدمحمدعارف رضوی
۴۵۹. سیدمحمد باقر رضوی حائری
۴۶۰. سیدمحمدباقر رضوی کشمیری
۴۶۱. علی رفیعی
۴۶۲. حسین رفیعی
۴۶۳. محمدتقی رکنی لموکی
۴۶۴. حسین رمضانی
۴۶۵. مهدی رهنما
۴۶۶. سیدمحمدرضا رهنمائی
۴۶۷. مجتبی رهبر
۴۶۸. سیدمحمد روانبخش
۴۶۹. سیدهادی روحانی
۴۷۰. حشمت الله روحانی
۴۷۱. محمد روحانی بیدگلی
۴۷۲. محمود روحی دهبنه
۴۷۳. روح اله روزبهانی
۴۷۴. مهدی روشنائی
۴۷۵. مهدی روشندل
۴۷۶. حمیدرضا روشن بین
۴۷۷. مهدی زارع بیدکی
۴۷۸. حسین زارعی طاهر
۴۷۹. هادی زارعی مهرفر
۴۸۰. غلامرضا زاهدی تبار
۴۸۱. احسان زاهری
۴۸۲. محمد زراعتی
۴۸۳. اکبر زراعتیان
۴۸۴. محمدرضا زرافشانی
۴۸۵. محمد زرسنج
۴۸۶. امین اله زرگریان
۴۸۷. حسین زروندی رحمانی
۴۸۸. عبدالحسین زکی زاده
۴۸۹. علی زمانی کسبی
۴۹۰. میثم زنجیرزن حسینی
۴۹۱. عباس زندی
۴۹۲. علی زهرابی
۴۹۳. علی زینتی
۴۹۴. محمد زینعلی
۴۹۵. نعمت اله زینعلی
۴۹۶. بهرام ساجدپور
۴۹۷. عیسی ساجدی فر
۴۹۸. ناصر ساجدی فر (شهیدی)
۴۹۹. محمدباقر ساعی ور
۵۰۰. سیدمحمد جواد سبحانی
۵۰۱. محسن سبزواری
۵۰۲. سید داوود سجادی فر
۵۰۳. محسن سپاسی آشتیانی
۵۰۴. علی سپهری
۵۰۵. سیدعبداللطیف سجادی
۵۰۶. محسن سجودی
۵۰۷. سیف الله سخائی فر
۵۰۸. سیدامیر سخاوتیان
۵۰۹. مصطفی سرویه
۵۱۰. هادی سروش
۵۱۱. سید اصغر سعادت میر قدیم
۵۱۲. یاسر سعادتی
۵۱۳. عبدالرحیم سعد آبادی
۵۱۴. سیدجعفر (روح ا...) سعیدی گلپایگانی
۵۱۵. شعبان سلطانعلی
۵۱۶. احمد سلیمانی
۵۱۷. هادی سلیمان قرقی
۵۱۸. محمدجواد سلیمانی
۵۱۹. محمدحسین سلیمانی تبار
۵۲۰. محمدجواد سمیعی
۵۲۱. حسین سنائی
۵۲۲. هومن سنائی اصل
۵۲۳. رضا سهراب پور
۵۲۴. محمدتقی سهرابی فر
۵۲۵. احمد سهلی
۵۲۶. مرتضی سیاح شعاع
۵۲۷. صادق سیاهکالی مرادی
۵۲۸. میر رحمان سید تقی زاده
۵۲۹. سیدمهدی سیدموسوی
۵۳۰. سیدحمید سیدنورانی
۵۳۱. علی سیف الهی
۵۳۲. ابوالقاسم سیفی کناری
۵۳۳. علی شاکر اردکانی
۵۳۴. حسین شاکری فر
۵۳۵. عبدالله شامی زاده لیملو
۵۳۶. بهروز شامی زاده لیملو
۵۳۷. سیدکاظم شامیری سرو
۵۳۸. سیدمرتضی شرعی زاده
۵۳۹. سید محمدجواد شریعتمدار
۵۴۰. سید نورالدین شریعتمدار جزائری
۵۴۱. علی شاه رجبیان
۵۴۲. محمدمهدی شریف
۵۴۳. سیدمحمدحمید شریفی
۵۴۴. محمد شریفی اشکوری
۵۴۵. محمود شریفی کندری
۵۴۶. سجاد شریفی
۵۴۷. مرتضی شریفی اشکوری
۵۴۸. حسین شریفی کندری
۵۴۹. محمدحسن شعبانی
۵۵۰. محمدحسن شفیعی شاهرودی
۵۵۱. محمد تقی شفیعی
۵۵۲. جواد شفیعی افجدی
۵۵۳. اسداله شکریان
۵۵۴. حسن شکوری
۵۵۵. حسین شم آبادی
۵۵۶. یاسر شهامت ده سرخی
۵۵۷. سیدمرتضی شهرستانی
۵۵۸. حسین شهسواری
۵۵۹. مصطفی شهسواری
۵۶۰. علی شورگشتی
۵۶۱. محمد شیبانی
۵۶۲. حمزه علی شیخ تبار عزیزی
۵۶۳. حسن شیخ حائری
۵۶۴. رضا محققیان گورتانی
۵۶۵. مصطفی محمدصالحی دارانی
۵۶۶. علی محمدلو
۵۶۷. مسعود محمدمفخمی
۵۶۸. احمد محمدی
۵۶۹. حمیدرضا محمدی
۵۷۰. رضا محمدی
۵۷۱. عبدالله محمدی
۵۷۲. محمد محمدی
۵۷۳. محمدجواد محمدی
۵۷۴. محمدحسین محمدی
۵۷۵. رحیم محمدی ایلامی
۵۷۶. سیدمجتبی محمدی دمنه
۵۷۷. محمد محمدی قائینی
۵۷۸. روح اله محمدی قهدریجانی
۵۷۹. مرتضی محمدی نجات
۵۸۰. محمدجعفر محمودتبار درزی
۵۸۱. احمدعلی محمودی
۵۸۲. عبدالرضا محمودی
۵۸۳. سیدمحمدرضامحمودی جزهای
۵۸۴. اکبرمحمودی سفیدگر
۵۸۵. عبدالجلیل محمودی
۵۸۶. علی مخدومی
۵۸۷. سیدمهدی مدرسی
۵۸۸. سیدعبدالحکیم مدقق
۵۸۹. سیدمهدی مدرسی
۵۹۰. سیدمحمدرضا مدنی بجستانی
۵۹۱. محمدآقا مرادی وقار
۵۹۲. حمید مرتضوی
۵۹۳. سیدمحمد مرتضوی
۵۹۴. سید محمد مرتضوی
۵۹۵. سیدجواد مرتضوی شاهرودی
۵۹۶. سیدمجتبی مرتضوی شاهرودی
۵۹۷. سیدمحسن مرتضوی شاهرودی
۵۹۸. سیدمحمود مرتضوی شاهرودی
۵۹۹. سیدمحمود مرتضوی هشترودی
۶۰۰. عبدالحمید مردانی
۶۰۱. محمد کریم مروجی
۶۰۲. محمد جواد مسلمی
۶۰۳. عبدالرضا مسلمی خوزانی
۶۰۴. عباس مسلمی زاده
۶۰۵. اسماعیل مسیبی
۶۰۶. رضوانعلی مسیبی
۶۰۷. مهدی مشایخی
۶۰۸. غلامرضا مصباحی مقدم
۶۰۹. حسن مصباح مقدم
۶۱۰. محمدرضا مصطفی پور
۶۱۱. منصور مظاهری کرونی
۶۱۲. رضا مظفری
۶۱۳. روح اله معتمدی
۶۱۴. رضا معدنی
۶۱۵. محمد معروفی
۶۱۶. حسن معلمی
۶۱۷. سیدمحمدکاظم معنوی
۶۱۸. مرتضی مفتخر گویا
۶۱۹. شاه حسین مفکری
۶۲۰. حسن هاشمی نوربخش
۶۲۱. سیدحسین هاشمیان
۶۲۲. سیدمهدی هاشمیان
۶۲۳. مهدی همتی سزنقی
۶۲۴. محمدحسین هوشیاری
۶۲۵. سیدمحمد واحدی واعظ
۶۲۶. محمدجواد وارسته
۶۲۷. سیدمحمد واسعی
۶۲۸. حمید وحیدی
۶۲۹. سیدمحمود وزیری
۶۳۰. حمیدرضا وکیلی
۶۳۱. محمدباقر ولدان
۶۳۲. عبدالرضا ویسی پور
۶۳۳. سعید یزدان پرست
۶۳۴. عبدالرسول یزدی نژاد
۶۳۵. رضا یعقوبی
۶۳۶. مهدی یعقوبی
۶۳۷. غلامعلی یعقوبی گلوردی
۶۳۸. محمدتقی یوسفی
۶۳۹. موسی یوسفی غروی
۶۴۰. سیدحسن میر احمدی
۶۴۱. سیدقاسم میر داداشی کاری
۶۴۲. سیدمحمدحسین میرحسینی نیری
۶۴۳. مهدی میرزا جانی
۶۴۴. سیدمحمودمیرعبداللهی (حسینی اصفهانی)
۶۴۵. محسن میرعلی
۶۴۶. محمدمهدی میرعلی
۶۴۷. یحیی میرعلی بیدا خویدی
۶۴۸. سیدصالح میرعمادی
۶۴۹. سیدمحسن میرغفاری
۶۵۰. سیدمرتضی میرکتولی
۶۵۱. سیدمحمدعلی میرکریمی
۶۵۲. سیدمهدی میرمعزی
۶۵۳. سیدمحمد میرهاشمی
۶۵۴. یاسر نادرعلی
۶۵۵. محمدعظیم ناصری
۶۵۶. عباس نامدارجویباری
۶۵۷. سیدمحمدمهدی نبویان
۶۵۸. سیداباذر نبویان حمزه کلائی
۶۵۹. سیداسحاق نجاتی
۶۶۰. عبد الرحمن نجفی عمران
۶۶۱. سیدمسعود نجم الهدی
۶۶۲. محمدحسن نحوی
۶۶۳. محمد نصاری
۶۶۴. محمدجواد نصر آزادانی
۶۶۵. محمدرضا شیرزادی
۶۶۶. روح اله شیرمهد
۶۶۷. علیرضا شیرین آبادی
۶۶۸. علی صابری
۶۶۹. علی صابری تهرانی
۶۷۰. مظاهر صابری فر
۶۷۱. محمدرضا صادر
۶۷۲. مصطفی صادق پور
۶۷۳. یحیی صادقی لالیمی
۶۷۴. علی صادقیان رنانی
۶۷۵. امید رنجبری
۶۷۶. احمد صادقی منش
۶۷۷. عبدالعلی صاعد رازی
۶۷۸. صادق صالحی
۶۷۹. مصطفی صالحی
۶۸۰. جواد صالحی حاجی آبادی
۶۸۱. حسن صالحی منش
۶۸۲. حسین صالحی منش
۶۸۳. سیدمرتضی صالحی ساداتی
۶۸۴. مجتبی صداقت
۶۸۵. علی صفا
۶۸۶. محمد امین صفائی زاده
۶۸۷. عبدالله صفائی میانجی
۶۸۸. حمیدرضا صدری کلوانی
۶۸۹. محمد صدوقی
۶۹۰. مهدی صرامی فروشانی
۶۹۱. مصطفی صفاری
۶۹۲. سید محمد صفوی
۶۹۳. علی صیادی
۶۹۴. محمدحسین صلواتی
۶۹۵. قربانعلی صمدی
۶۹۶. خلیل صنعتگر
۶۹۷. روح اله صیادیان خواه
۶۹۸. محمدعلی ضیائی
۶۹۹. محمدعلی طائب
۷۰۰. یحیی طائی زاده
۷۰۱. سید محمد رضا طالبیان
۷۰۲. سیدحامد طاهری
۷۰۳. محمد طاهری
۷۰۴. سیدمصطفی طباطبائی
۷۰۵. سید مرتضی طباطبائی شیرازی
۷۰۶. سید مصطفی طباطبائی فرد
۷۰۷. سید مصطفی طباطبائی مزرعه نو
۷۰۸. مجتبی طبری فراهانی
۷۰۹. سیدعبدالله طواف زاده حقی
۷۱۰. ابوالحسن طیبی شالی
۷۱۱. محمد عابدی
۷۱۲. محمد قائم عابدی
۷۱۳. داوود عابدی اردکانی
۷۱۴. جواد عابدینی
۷۱۵. احسان عابدین پور
۷۱۶. قاسم عارف
۷۱۷. محمدکاظم عارفی
۷۱۸. الیاس عارفی
۷۱۹. احمد عالمی
۷۲۰. سیدهاشم عالمی
۷۲۱. محمدهادی عالمی
۷۲۲. مرتضی عالی پور هفشجانی
۷۲۳. هادی عامری شهرابی
۷۲۴. مهدی عباد اردستانی
۷۲۵. داود عباسی
۷۲۶. عبدالله عباسی
۷۲۷. محمد صادق عباسی آغوی
۷۲۸. حبیب اله عباسی عمرو آبادی
۷۲۹. محسن عباسی کیا
۷۳۰. محمد عبدالحسینی
۷۳۱. محمداسماعیل عبداللهی
۷۳۲. جعفر عبدالهی
۷۳۳. سعید عبدالهی
۷۳۴. مصطفی عبدالهی
۷۳۵. محمد عبدی
۷۳۶. مهدی عبدی
۷۳۷. مهدی عبدی
۷۳۸. ابراهیم عبدی نژاد
۷۳۹. محسن عرب
۷۴۰. محمد عرب پور
۷۴۱. محمد مهدی عرب محفوظی
۷۴۲. رضا عرب جمالوئی
۷۴۳. غلامعباس عرفائی جهرمی
۷۴۴. محمود عزلت
۷۴۵. سیدمحمدحسین عزیزی
۷۴۶. مهدی عزیزی
۷۴۷. ناصر عزیزی
۷۴۸. علی عزیزیان
۷۴۹. محسن عزیزی
۷۵۰. علی اصغر عسکری
۷۵۱. سیدعلیرضا عسکری طباطبائی
۷۵۲. ابراهیم عسکری
۷۵۳. روح الله عطائی
۷۵۴. جواد عطائی کمال
۷۵۵. عنایت عطائی کوزانی
۷۵۶. محمدمهدی عظیمی
۷۵۷. اسماعیل عفت پناه نهزمی
۷۵۸. مجتبی عقیلی
۷۵۹. سیدجعفر علم هدائی
۷۶۰. سید علی علم الهدی
۷۶۱. سیدعلی اصغر علوی
۷۶۲. محسن علوی افضل
۷۶۳. سید مهدی علوی غازانی
۷۶۴. مصطفی غیبی
۷۶۵. محمدرضا فاتح
۷۶۶. سیدفرید موالی زاده
۷۶۷. محمدباقر مقدسی
۷۶۸. محمدمهدی مقدسی
۷۶۹. مجید مقری موذن
۷۷۰. محمد مهدی مقیسه
۷۷۱. سیدمحمدباقر مکی
۷۷۲. منصور ملانوری
۷۷۳. محمدرضا ملائی
۷۷۴. عبداله ملک احمدی
۷۷۵. علی ملکوتی
۷۷۶. سید محمود ملکی اصفهانی
۷۷۷. سید سعید ملکی اصفهانی
۷۷۸. سعید ملکی قلعه
۷۷۹. محمد هادی ممیز
۷۸۰. مصطفی منتظری
۷۸۱. سیدعلی اصغر منتظری
۷۸۲. محمدمهدی منتظری
۷۸۳. علی اکبر منتظری بیسکانی
۷۸۴. سیدمرتضی منجم
۷۸۶. محمد منصورآبادی
۷۸۷. مهدی منصوری
۷۸۸. مهدی منصوری
۷۸۹. سجاد منصوری رضی
۷۹۰. مهدی منصوری فر
۷۹۱. عبدالمحمود منصوریانفر
۷۹۲. حسن مهاجری
۷۹۳. حسن مهدوی
۷۹۴. غلامرضا مهدوی کرمانی
۷۹۵. حسین مهدوی
۷۹۶. محمد مهدیان
۷۹۷. مصطفی مهدیان
۷۹۸. سیدفرید موالی زاده
۷۹۹. محمد موحدی
۸۰۰. مهدی میرزاجانی
۸۰۱. عمار نصراللهی نیا
۸۰۲. علی نصیری
۸۰۳. اکبر نظری
۸۰۴. حسن آقا نظری شاهرودی
۸۰۵. ناصر نعمت پور
۸۰۶. وحید نقی نژاد شتربان مسکن
۸۰۷. سیدعلیرضا نقیب پور بافقی
۸۰۸. محمد نکوئی
۸۰۹. عباس نکونام
۸۱۰. عبدالحسین نمازی کوچک
۸۱۱. غلامرضا نعیمی
۸۱۲. مصطفی منتظری
۸۱۳. روح اله نمازی
۸۱۴. سید محمد صادق نورانی
۸۱۵. اسماعیل نوری
۸۱۶. رسول نوری
۸۱۷. محمدحسین نوری
۸۱۸. محمدنیازی
۸۱۹. محمدهادی نیکی
۸۲۰. مجید نیسی
۸۲۱. سیدحسین هاشمی
۸۲۲. سیدقوام الدین هاشمی
۸۲۳. سیدمحمد هاشمی
۸۲۴. سیدمحمدامین هاشمی
۸۲۵. سیدابراهیم هاشمی ده سرخی
۸۲۶. سید علی اصغر هاشمی دهسرخی
۸۲۷. حسین هاشمی شاهرودی
۸۲۸. سیدعادل هاشمی فخر
۸۲۹. سیدرضا هاشمی گلپایگانی
۸۳۰. سیدمهدی هاشمی گلپایگانی
۸۳۱. سیدمهدی هاشمی نصرآبادی
۸۳۲. سیداسماعیل علوی باروق
۸۳۳. سینا علوی تبار
۸۳۴. قاسم علی پور
۸۳۵. عبدالرزاق علی دوست
۸۳۶. اسداله علی زاده
۸۳۷. رسول علی زمانی
۸۳۸. احمد علی نژاد درزی
۸۳۹. جعفر علی نقیء
۸۴۰. مهدی علیزاده
۸۴۱. طاهر علیزاده اصل
۸۴۲. حامد عمادپور
۸۴۳. سیدمحمد عمادی قهی
۸۴۴. رضا عندلیبی
۸۴۵. ولی اله عیسی زاده
۸۴۶. مهدی عینی
۸۴۷. جهانبخش غدیری
۸۴۸. محمدحسن غروی (دشتی)
۸۴۹. هادی غزلاوی
۸۵۰. ابوالحسن غفاری
۸۵۱. عبدالجواد غفاری
۸۵۲. سیدطاهر غفاری قره باغ
۸۵۳. محمد غفرانی
۸۵۴. فضل اله غلامعلی تبار فیروزجائی
۸۵۵. علی غلامی
۸۵۶. محمدصادق غلامی دیزیچه
۸۵۷. سیدمجید غنائی
۸۵۸. محمد غیاثی
۸۵۹. محمدحسن فائضی
۸۶۰. سعید نیک فر
۸۶۱. اصغر فاضلی
۸۶۲. محمدحسین فاضلی (فاضل)
۸۶۳. محسن فاضلی نیا
۸۶۴. سیدمحمدحسین فاضلیان
۸۶۵. سیداحمد فاطمی
۸۶۶. سیدحسین فاطمی
۸۶۷. سیدمحمد فاطمی
۸۶۸. سید محمد فاطمی ابهری
۸۶۹. علی اکبر فاطمی مهر
۸۷۰. سیدمحمد فاطمی نسب
۸۷۱. حیدر فاطمی نیا
۸۷۲. حبیب فتاحی بافقی
۸۷۳. داود فتح اله زاده
۸۷۴. علی فتحی
۸۷۵. فرهاد فتحی
۸۷۶. محمد فتوحی
۸۷۷. مصطفی فخیمی
۸۷۸. روح اله فدوی زاده
۸۷۹. مجید فرج زاده
۸۸۰. احمد فرحانی
۸۸۱. علی فرحانی
۸۸۲. سجاد فرح دل
۸۸۳. محمد فرخی
۸۸۴. محمدهادی فرزانه
۸۸۵. عادل فرساد دوست
۸۸۶. محمدهادی فرقانی
۸۸۷. وحید فرهادی
۸۸۸. علی فرهادی نیا
۸۸۹. مهدی فرهنگ دلیر
۸۹۰. محمدمهدی فریدونی
۸۹۱. سیدمحمود فریمانه
۸۹۲. محمدمهدی فقهی
۸۹۳. سیدعلیرضا فقیه
۸۹۴. موسی فقیهی
۸۹۵. سید حجت الله فقیهی
۸۹۶. سید محمد علی فقیهی
۸۹۷. رضا فقیهی رضائی
۸۹۸. محمدمهدی فلاح
۸۹۹. محمدرضا فلاح شیروانی
۹۰۰. حمید فلاح نژاد
۹۰۱. علیرضا فلاحت منش
۹۰۲. محمد فلاحتی
۹۰۳. محمد فلاحی قمی
۹۰۴. ناصر فلاحیان نجف آبادی
۹۰۵. اکبر فهیمی
۹۰۶. عزیزاله فهیمی
۹۰۷. محمدجواد فیضی
۹۰۸. عبدالمجید قائدی
۹۰۹. صادق قائمی منش
۹۱۰. منصور قابشی
۹۱۱. میرتقی قادری
۹۱۲. سیدصادق قادری (قادری الحسینی)
۹۱۳. یعقوب قاسم لو
۹۱۴. ابراهیم قاسمی
۹۱۵. بشیر قاسمی
۹۱۶. حسین قاسمی
۹۱۷. عبدالحسن قاسمی
۹۱۸. کاظم قاسمی
۹۱۹. محمدجواد قاسمی زادگان
۹۲۰. کاظم حسین قاضی
۹۲۱. مهدی قاضی زاده
۹۲۲. باقر قافی
۹۲۳. مهدی قافی
۹۲۴. حسن قانع
۹۲۵. محمدصادق قبادی اروانق
۹۲۶. جعفر قبله
۹۲۷. محمدحسن قدسی مهر
۹۲۸. مرتضی قدوسی
۹۲۹. علی اصغرقرائتی
۹۳۰. جواد قراباغی
۹۳۱. مجتبی قراباغی
۹۳۲. عبدالاحد قراری
۹۳۳. جواد قربانپور
۹۳۴. علی قربانی
۹۳۵. وحید قربانی
۹۳۶. یوسف قربانی
۹۳۷. محمدرضا قربانی پروریجی
۹۳۸. حسین قربانی مهرادرانی
۹۳۹. علی قریب دوست
۹۴۰. سیدجواد قریشی امیری
۹۴۱. هادی قشقاوی
۹۴۲. محمدرضا قضائی
۹۴۳. عباسعلی قضایی نجف آبادی
۹۴۴. علی اکبر قطبی
۹۴۵. سعید قناعت جهرمی
۹۴۶. کمیل قنبرزاده درزی
۹۴۷. مهدی قنبریان دهکردی
۹۴۸. محمدمحسن قندی
۹۴۹. سیدامیر معصوم قهستانی
۹۵۰. سیدصمصام الدین قوامی
۹۵۱. حسن قوچانی غروی
۹۵۲. محمدامین قوچانی غروی
۹۵۳. احمد قوی
۹۵۴. حسن کاتبی
۹۵۵. علی کارشناس
۹۵۶. علی کاظمی
۹۵۷. مجدالدین کاظمی
۹۵۸. محمد کاظمی کردآبادی
۹۵۹. محمدحسین کاظمی کنار سری
۹۶۰. هادی کاظمی نسب
۹۶۱. میرزا علی کتابی
۹۶۲. محسن کرانی
۹۶۳. مهدی کرباسی باب الدشتی
۹۶۴. جواد کردی
۹۶۵. محمدباقر کرم پور بهشت آباد
۹۶۶. مرتضی کریم پور
۹۶۷. علی کریم پور قراملکی
۹۶۸. علی اصغر کریم خانی
۹۶۹. مهدی کریم خانی
۹۷۰. اسدالله کریمی
۹۷۱. حسین کریمی
۹۷۲. محسن کریمی
۹۷۳. محمد کریمی
۹۷۴. محمد باقرکریمی
۹۷۵. مهدی کریمی
۹۷۶. حسین کریمی قلعه بالائی
۹۷۷. محمدرضا کریمی داویجانی
۹۷۸. حسین کریمیان
۹۷۹. محمدعلی کعبی نسب
۹۸۰. احسان کشاورزی
۹۸۱. سیدحسین کشفی
۹۸۲. سیدابراهیم کفیل
۹۸۳. حامدکمیجانی برچلوئی
۹۸۴. داود کوتی
۹۸۵. محمدعلی کوه نورد جهرمی
۹۸۶. ابوالحسن کوهکن
۹۸۷. عبدا... کیوانی
۹۸۸. مهدی گرامی پور
۹۸۹. علی اصغر گرجی ازندریانی
۹۹۰. محمدرضا گریوانی (فاطمی)
۹۹۱. مهدی گلشن
۹۹۲. حسین گنجی
۹۹۳. یاسین گودرزی دهریزی
۹۹۴. یحیی گوهری بخشایش
۹۹۵. مصطفی گیلانیان امیری
۹۹۶. سیدمحمدحسن لاجوردی
۹۹۷. علی اصغر لشگری آهنگرانی
۹۹۸. مهدی لطفی خانقاه
۹۹۹. عبدالرحیم لقمان نیا
۱۰۰۰. رضا لک علی آبادی
۱۰۰۱. علیرضا لیاقتی
۱۰۰۲. محمدامین مؤمنی
۱۰۰۳. سیدمحمدابراهیم مؤمنی (میرمؤمنی)
۱۰۰۴. محمدحسین مؤیدزاده
۱۰۰۵. محمد مادرشاهی
۱۰۰۶. محمدجواد مجتهدی
۱۰۰۷. سیداحمد مجیدی
۱۰۰۸. علی محامدیزدی
۱۰۰۹. ولی الله محبی اشنی
۱۰۱۰. هادی محبی فردوئی
۱۰۱۱. صاحبعلی محبی پروشی
۱۰۱۲. علیرضا محجوبی نژاد
۱۰۱۳. سیدمحمودرضا محصل همدانی
۱۰۱۴. رحمت اله موحدی تبار
۱۰۱۵. مرتضی موحدی پور
۱۰۱۶. مهدی موری
۱۰۱۷. سید جواد موسوی
۱۰۱۸. سیدامین موسوی
۱۰۱۹. سید حسن موسوی
۱۰۲۰. سیدحسین موسوی
۱۰۲۱. سیدحمید موسوی
۱۰۲۲. سیدصمدعلی موسوی
۱۰۲۳. سیدعلی موسوی
۱۰۲۴. سیدعلی موسوی
۱۰۲۵. سید علی موسوی
۱۰۲۶. سیدفضل الله موسوی
۱۰۲۷. سیدمحمدامین موسوی
۱۰۲۸. سیدمحمدرضا موسوی
۱۰۲۹. سیدمحمدصادق موسوی
۱۰۳۰. سیدمرتضی موسوی
۱۰۳۱. سیدمهدی موسوی
۱۰۳۲. سیدموسی موسوی
۱۰۳۳. سیدمیرزاحسین موسوی
۱۰۳۴. سیدطه موسوی (هشترودی)
۱۰۳۵. سیدعلی اصغر موسوی اطهر
۱۰۳۶. سیداحمد موسوی باردئی
۱۰۳۷. سیدعلیرضا موسوی جوردی
۱۰۳۸. سیدمحمدرضا موسوی جوردی
۱۰۳۹. سیدمحمدهادی موسوی خراسانی
۱۰۴۰. سیدمحمدسجاد موسوی دار امرودی
۱۰۴۱. سیدحسن موسوی فخر
۱۰۴۲. سید علیمحمد موسوی کرمانشاهی
۱۰۴۳. ابوالفضل موسوی کوشکی
۱۰۴۴. سیدهاشم موسوی همت آبادی
۱۰۴۵. سیدرضا موسوی (جزائری)
۱۰۴۶. سیدمحمدحسین موسویان
۱۰۴۷. سیدمحمد موسوی فراز
۱۰۴۸. هانی موسی نژاد
۱۰۴۹. هادی مولائی نیا
۱۰۵۰. علی میثمی
۱۰۵۱. غلام رضا زاهدی
۱۰۵۲. سیدعلی اکبر سیدولیلو
منبع: خبرگزاری صدا و سیما